سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اطمینان به هرکس، پیش از آزمودنش [نشانه]درماندگی است . [امام علی علیه السلام]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خطا کردم تو ببخش

چقدر سخته عذر خواهی کردن

چقدر جرات می خواد به چشمه اش نگاه کنی و بخوای که تو رو ببخشه

کلا کار سختیه

خیلی وقتا نمی فهمی برای چی این حرف رو زدی؟ چرا این کارو کردی؟ با این که  دوستش داری، برات خیلی محترمه اما...

بهش توهین کردی. دلش رو شکستی. بر خلاف چیزی که گفته عمل کردی و همیشه هم می دونستی که این کار رو کردی.

ولی هیچ وقت جرات نکردی که بگی من اشتباه کردم. ببخشید.

من هم جرات نکردم که بگم اشتباه کردم و منو ببخش

 شاید هیچ وقت دیگه هم جرات نکنم بگم

به پدرم

به مادرم

به برادرم

به مادر همسرم

به پدر همسرم

به خواهر همسرم

((درمورد همسرم تلاش کردم عذر اشتباهاتم رو بخواهم، ولی مطمئنم  هم حق مطلب رو ادا نکردم))

اینها کسانی هستند که بی شمار آزارشان دادم و هرگز ازشون عذرنخواستم.

ای کاش یه روزی پاشون به این پست بازمی شد ومی دیدند که من چقدر دوستشون دارم و ازتمام بدی های خودم پشیمون و بیزارم و ازشون عذرمی خوام و می خوام که منو ببخشن.

شاید هیچ کدوم هیچ وقت نبینند.

اما اگر کسی دید وخوند بهشون بگه که من این چنین زار و پریشانم

خواهش می کنم

الهی! عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست.
الهی! عذر ما بپذیر و بر عیب های ما مگیر.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( سه شنبه 91/3/30 :: ساعت 5:17 عصر )

»» این چند روزی که گذشت

امروز از سر کار برمی گشتم رفتم یه سری به مادرم بزنم.
نشسته بودمT گفت: خونه خانم سمنانی اینها رو دزد زده.
گفتم خوب چیزی هم داشتن که ببره؟
گفت: آره
گفتم: چی؟
گفت: طلا
چقدر؟؟؟
گفت پلیس برآورد کرده حدود 250 میلیون تومان، خودش میگه خیلی بیشتر می ارزیده.
یه چند دقیقه ای سکوت کردم و نفهمیدم چی شد.
خانم سمنانی معلم کلاس اولم بود که شوهرش هم راننده تاکسیه.

خدا بده برکت

رفته بودم برای اجاره خونه تو شهریار، آخه دیگه بودجه ام به اجاره های تهران نمی رسه.
بنگاهی بازار گرمی می کرد و می گفت مهندس دلش دریاست، هیئت داره فقط 10 شب محرم بیست سی میلیون برای امام حسین علیه السلام خرج میده، با شما راه می آد. این مجتمع رو 3 سال پیش ساخته 8 واحد همه اش هم 50 متری نقلی، برای جوونایی مثل شما عالیه. شیک. الان 3 ساله خالیه قیمت ها به متری یک و پونصد هم رسید اما مهندس گفت من یک و هشتصد می خوام بفروشم، اما قیمت ها خیلی بالا نرفت، اما امسال می ترکونه.
به بنگاهیه گفتم یعنی اینجا این 3 سال خالی بوده؟
گفت آره مهندس خونه خالی زیاد داره یه 4 واحدی هم داره اونا 90 متریه اونام خالیه می خوای بریم اونارو ببینیم؟
گفتم من برای اجاره میخوام نه برای خرید.
بنگاهی شاکی شد و گفت آقا ما رو سرکار گذاشتید؟  نه اصلا اجاره نمی ده نه فقط می خواد بفروشه.
ما هم رفتیم
در مترو: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
در اتوبوس: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
در مهمانی: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
در اداره: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
در بقالی: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
در چقالی: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
درنانوایی: آقا مردم ندارند سکه گرونه طلا گرونه غذا گرونه
آقا گرونیه درست زندگی ها خیلی سخت شده درست اما توده ملت هم بی تقصیرنیستند در این آشفته بازار
 از ماست که برماست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( چهارشنبه 91/3/24 :: ساعت 8:26 صبح )

»» سناریویی مستند

  • ساعت 11 ظهر دفتر سازمان
    لوکیشن: حوزه ریاست
    بازیگران: پیرزن، مسئول دفتر
    مسئول دفتر درحال خواندن روزنامه
    اختلاس 3000 میلیاردی... پرونده اختلاس بیمه...
    مسئول دفتر: بفرمایید مادر امری داشتید؟
    پیرزن: با آقای رئیس کار دارم.
    م: امرتون؟
    پ با صدای لرزان: درمورد بدبختی های خودم می خوام حرف بزنم.
    م: پس کارتون شخصیه؟
    پ: بله بله
    رئیس حوزه ریاست از اتاق رئیس میاد بیرون و می ره تو اتاقش.
    م: این خانوم میخوان رئیسو ببینن.
    ر: چیکار دارن؟
    م: نمیدونم میگن شخصیه.
    ر: بگین بیان داخل
    بعداز چند دقیقه
    ر: آقای م مشکلات این خانوم رو بنویسید و سریع پیگیری کنید.
    م: مادر بفرمایید من بنویسم.
    پ: من شوهرم کارمند سازمان بود، سال 63 فوت کرد، پسرمم تو جنگ جانباز شد، 5سال پیش فوت کرد. 1بچه خودم دارم 2تا بچه های پسرم با عروسم 5نفریم 314000تومان حقوق می گیرم از فروشگاه جنس بر میدارم قسطی ازحقوقم کم میشه از اینور اونور قرض می گیرم از صندوق وام می گیرم پس میدم .
    م: مادر جان الان درخواستتون چیه مشکل خاصیدارید
    پ: خونم نم کشیده از زیر آب میاد داخل دیوار ها تا نیمه خیس شده ریخته، روی آب می شینیم، مهندس اومده دیده گفته 10 میلیون باید خرج کنی من که ندارم ...
    اشک تو چشمای م حلقه بسته، سرش رو آورده پایین که پ نبینه هر حرف پ مثل پتک تو سرش صدا میده
    پ: ...آره مادر اگه کمک کنید دعاتون می کنم و ...
    پ همینطوردعا کنان از اتاق خارج می شود
    م به پشت میز بر می گردد و روزنامه می خواند
    تیتر روزنامه: کمک 100 میلیونی به نمایندگان مجلس برای تهیه مسکن ...
  • روایت :حضرت علی علیه السلام هر روز بعد از نماز ظهر کنار دیوار مسجد کوفه می ایستاد و منتظر بود تا کسی مراجعه کند و گره از کار او باز کند.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( سه شنبه 91/3/23 :: ساعت 2:40 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بی تکلف
حسین قلی خان که بود و چه کرد؟
سلام عمو هنوز خوابی
ارباب بی درد رعیت درمند
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 22529
» درباره من


هیچ اگر سایه پذیرد، ما همان سایه هیچیم.

» آرشیو مطالب
خرداد 91
دی 90
آذر 90
تیر 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سایت روستای چشام
غزلیات محسن نصیری(هامون)
مناجات با عشق

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» طراح قالب