سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» به یاد تمامی زلزله زدگان

امروز که اخبار زلزله ورد زبان همه مردم عزیز ماست یک اسم در وجودم تکرار می شود

بم بم بم بم بم بم بم بم بم بم

نمی دانم می دانی یا نمی دانی بر سر مردم بم چه آمد

دی ماه سال 82 را هرگز فراموش نمی کنم، زمستانی سرد، نیمه های شب بم و بروات با خاک یکسان شد و 35000 نفر را به کام مرگ برد.

میدانی 35000 کشته یعنی چه؟ زلزله 6.5 ریشتری به مدت 5 دقیقه یعنی چه؟

نمی دانی برادر نمی دانی. بگذار برایت بگویم. همه چیز دیر رسید از ماشین آلات خاک برداری و آب و چادر و بیمارستان صحرایی و غذا و چراغ خوراک پزی و امنیت و حتی ... حتی کفن هم به بم دیر رسید. حتی کفن هم به بم دیر رسید.

می دانی بروات کجاست؟ می دانی بم کجاست؟ همانجایی که وقتی خبر زلزله را شنیدند عده ای ناجوان مرد گفتند شاید گناهی کرده اند که این چنین زلزله آمده، همانجایی که می گفتند دخترانشان را می فروشند، همانجایی که گفتند تریاک و شیره و هروئین قاچاق می کنند خاک بر دهانمان، خاک بر دهانمان، خاک بر دهانمان، چه راحت بم و بروات با خاک یکسان شد و ما آتشش زدیم.

سرمای زمستان، با مردم چه کرد. بی تجربه بودن و ضعف مدیریت بحرانی که تا آن زمان نمی دانستیم چی به چیست آن موقع وجود نداشت.

خانواده هایی که 15 کشته در بم داشتند من دیدم تو شنیدی ...

اما دل مردم بم را بدجور سوزاندیم با اراجیف بدون فکری که پشت سر بزرگترین خرما داران و خرماکاران فقیر و زحمت کش جهان زدیم.

اینقدر که ارگ بم را می شناختیم مردمان رنج دیده و زحمت کش و فقیرش را نمیشناختیم.

برادر آذربایجانی داغ دیده ام صبور باش و آرام. خدا با مردم آذربایجان مهربان بود به برکت ماه رمضان زلزله نیمه های شب و آرام و خاموش نیامد.

برادر آذری ام ،جانم به فدای گریه هایت بر سر جنازه فرزند، یاد بم بیافت که پدری 7 فرزندش را در 2 پتو پیچیده بود، مادر جوانی دامن کشان به دنبال گودالی می گشت تا دخترش را خاک کند حتی یک بیل نبود که قبری بکند... حتی کفن هم دیر رسید.

برادر آذری ام، صبور باش امروز همه ایران با توست، همه شبکه های ایران با توست، دولت با توست، خدا هم که از اول تا آخر باتوست.

مدال ها یکی پس از دیگری دارند تقدیم تو می شوند صبور باش، قهرمانان یکی پس از دیگری دارند نزد شما می آیند صبور باش.

برادر آذری ام صبور باش و بیدار که غم تو دارد دست آویز خائنین داخلی برای ایجاد تفرقه می شود.

برادر آذری ام کمی به این کلمات فکر کن و صبور باش بم بم بم بم بم بم بم بروات بروات بروات بروات...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - دوشنبه 91/5/24 :: ساعت 2:44 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بی تکلف
حسین قلی خان که بود و چه کرد؟
سلام عمو هنوز خوابی
ارباب بی درد رعیت درمند
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 22669
» درباره من


هیچ اگر سایه پذیرد، ما همان سایه هیچیم.

» آرشیو مطالب
خرداد 91
دی 90
آذر 90
تیر 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سایت روستای چشام
غزلیات محسن نصیری(هامون)
مناجات با عشق

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» طراح قالب