اگر 20 سال پیش می مردی نامت شهید بود. تاریخ می شدی. حداقل کوچه ای داشتی به نام خودت با افتخار
اگر 40 سال پیش مرده بویدی نامت انقلابی بود. تاریخ می شدی. افتخار می شدی.
اگر 100 در تنگنای گرسنگی مرده بودی مظلوم مرده بودی و جایی در کتاب ها داشتی ... اگر 1000 سال پش مرده بودی ... اگر 1400 سال پیش مرده بودی
حداقل یک پیغمبر را دیده بودی کافر یا غیر کافر ... مرده بودی
1800سال پیش می خفتی با اصحاب کهف می مردی و زنده می شدی ... از زیادی عمر ملول می شدی و باز می مردی ... با افتخار
2000 سال پیش مسیح را میدیدی بر صلیب یا وقت عروج . زنده است یا شهید شد اما با هواریون خائنش همه در تاریخ ماندند با افتخار
موسی را می دیدی در کوه تور ... ابراهیم را میدیدی در آتش... ای کاش سوار کشتی نوح می شدیم. یک شب خواب نوح را دیدم که به من گفت تو پسر منی ... کدام پسر ... همان که جایش گذاشتی و رفتی
شاید سام باشم ... این را نگفت. پسر نوح با همه بدی اش در تاریخ ماند ... با افتخار
آدم را میدیدی... حوا را می دیدی... دعوای هابیل و قابیل که یکی کشت و یکی کشته شد ... چه کسی مقصر بود ... تاریخ نامشان را یکسان می برد ... هرکجا هابیل هست قابیل هست. آدم را ما از بهشت به اینجا آورد
در به درمان کرد اما هنوز پیامبر خدا مانده با افتخار ... اگر آن زمان می مردی تو هم شاهد بودی و در تاریخ می ماندی با افتخار...
اما اگر امروز بمیری چه می شود؟ نه شهید می شوی نه مظلوم میمیری که شهید نمایی کنی ... نه خائنی ... نه خادمی ... ما کجای تاریخیم ؟ مرگ با انتظار...
پدر بزرگم مرد در انتظار بود
عمویم مرد امید داشت آرزو داشت اما در انتظار مرد
من هم می میرم تو هم میمیری اما خسته شده ایم دیگر از با انتظار مردن ما با افتخار مردن می خواهیم ...