سلام خدا جان
خیلی مخلصیم
خیلی دوست دارم
همین
ارادتمند تو
بنده خفن گناهکار
چند سال پیش بود با خانواده می رفتیم شمال. اون سال هایی بود که تونل کندوان برای تعریض بسته بود و 4 سال هم تعریض تونل طول کشید، بماند برای عبور از جاده بالای تونل باید رد می شدیم.
تو مسیربودیم که بابام تعریف می کرد که این جاده قبل از اینکه تونل کندوان رو درست کنند اینقدر حسین قلی خانی بود که ماشین های شاسی بلند از وسط پیچ های اون میان بر می زدند و مسیر جاده رو برای خودشون میان بر می کردند (کلا یعنی جاده بیخود و ناجوری بود) منم کم سن و سال بودم، وسط حرف های بابام اسم حسین قلی خان خیلی نظرم رو جلب کرد اما چیزی نپرسیدم و تا سالها فکر می کردم حسین قلی خان نقشه بردار جاده چالوس بوده...
گذشت و گذشت تا اینکه دختر عموم با یک مهندس نقشه بردار ازدواج کرد. الغرض این داماد عزیز با سالها سابقه کار در سدهای مختلف و معادن بزرگ پا به خانواده عموی ما گذاشت.
خبر رسید که فلانی مریض شده همون داماد عمو، گفتم: چی شده خدا بد نده، گفتند: خیلی درس خونده فشارش افتاده، گفتم: خوب درس برای چی؟ گفتند برای فوق لیسانس. گفتم: خوب دیگه چرا اینقدر شدید که فشارش بیفته؟ گفتند: رشته اش رو عوض کرده باید بیشتر بخونه. گفتم: حالا چه رشته ای شرکت کرده؟ گفتند: علوم سیاسی ... آقا انگار برق منو گرفت. گفتم: شوخی می کنید؟ گفتند: نه، داره برای علوم سیاسی فوق لیسانس می خونه. گفتم: چرا آخه؟ گفتند: مثل اینکه یکی از رجال سیاسی بهش قول داده اگه فوق لیسانس علوم سیاسی داشته باشه کار دولتی - سیاسی خوب براش داره... و من سکوت کردم انگار که لال زاده شدم.
در همین احوال بودم که بابام اومد و گفت کی بریم شمال؟ گفتم اگه ازاون جاده حسین قلی خانی مارو می بری میام آخه دلم هوای حسین قلی خانو کرده.
اون روز بود که فهمیدم حسین قلی خان که بود و چه کرد.
حسین قلی خان ممکنه مهندس نقشه برداری باشه که فوق لیسانس سیاست مداری بگیره یا سیاست مداری که نقشه بردار بشه.
حسین قلی خان سردار نظامی که مدیر عامل باشگاه می شه و ورزشکاریه که تو شورای شهر تهران عضویت داره.
حسین قلی خان اون فرد نظامیه که وزیر ارشاد می شه یا وزیر نفت می شه.
حسین قلی خان واژه شخص وصف ناشدنی و بزرگیه که یه نگاه به دور وبرت بیاندازی زیاد می بینیش.
دیشب یه چیزی از اخبار شنیدم که
معاون وزیربهداشت می گفت: گرایش جوانان به قرص های روان گردان زیاد شده است.
یادمه ساله 81 که دانشجو بودم دانشجوها می گفتند دیگه قرص حال نمی ده، باید یه چیزی زد که فازش بیشتر باشه.
یا معاون خواب بوده تو غاری جایی یا خبر قدیمی بود الان پخش شد، یا اینکه فوتوشوپ بود، شایدم من گیج بودم.
امروز هم روزنامه نوشته بود: که هیئتی برای بررسی علت اعدام اتباع ایرانی درعربستان عازم این کشور می شود که چرا 18ایرانی در آن کشور گردن زده شدند ...
به لطف عده ای مملکت به کهف حصین تبدیل شده و اصحاب هم همه خوابند.
اصحاب بیدار شدند و دیدند یهو قرص روان گردان زیاد شده.
اصحاب ازخواب پریدند دیدند که 18ایرانی را گردن زدند.
اصحاب از خواب پریدند دیدند نصفه نقشه های دنیا شده خلیج عربی.
اصحاب بیدار شدند دیدند ابوموسی و تنب کوچولو و تنب بزرگه مال عمارات شده باید پسش بگیرند.
اصحاب بیدار شوید خانه خفن گران شده.
اصحاب مرغ شد 7000 تومان به خدا بلندشید دیگه
اصحاب به خدا تهران خیلی شلوغ شده، بیدار شوید.
اصحاب بیدار شوید به خدا انقلاب شده، جمهوری اسلامی برقرار شده، دیگه نمی کشندتون ساواک رفت.
اصحاب بیایید بیرون جنگ تموم شده، همه جا امن و امانه، شهدا کارو به نفع اسلام تمام کردند بیایید...
اصحاب بیدار شوید علی دوران تنهاست.
سال 88 که همتون حواب بودید هرچی صداتون کردیم بیدار نشدید
اصحاب بیدار شوید مهاجرت کنید نزد علی، بلکه به خیل مهاجرین عاقبت به خیر شوید.
اصحاب علی تنهاست.
پسر یکی از رجال سیاسی با ما هم دانشگاهی بود.
اون موقع که بابای ما برامون با هزار مکافات یه رنو پی کی خرید و سر عقد با دفترچه قسطش به ما کادو داد، این دوست ما ابوی گرامیش براش یک فولکس گل خریده بود. اون موقع کسی گل داشت شاهکار بود.
خلاصه بماند ...این آقازاده زده بود گل نازنین رو به لگن تبدیل کرده بود. گفتم فلانی چرا به این ماشین نمی رسی؟ گفت از سر لج با بابام. گفتم چرا؟ گفت: ازش لندکروز خواستم رفته این آشغالو برام خریده منم دارم داغونش میکنم...
گفتم بی خیال بابا قدر همینو بدون. گفت نه و فلانو من لندکروز می خوامو ...
یه مدتی بعد دیدیم با لندکروز اومد صفر نبود مدل پایین بود اما قیمتش همچین ارزون هم نبود.
***
اولش 3 تا رفیق بودیم که همه اش با هم بودیم. یکی از ما سه نفر وضع مالیش بهتر بود یک بار از من و فرهاد پرسید: شماها پدراتون چندتا ملک دارن؟ گفتیم یعنی چی؟ گفت: یعنی خونه باغ ویلا و ... ما گفتیم همین یکی که توش نشستیم دیگه.
گفت یعنی چی؟ یعنی دیگه هیچی ندارن؟ گفتیم نه و اون اصلا باور نمی کرد. چون خودشون داشتند فکر می کرد همه همینطورهستند. حتی پدرش هم از ما همین سوال رو کرد و باز هم باور نمیکرد و به ماها می گفت سناتور زاده، باباهاتون یادتون دادن که راز داری کنید و از این حرفها.
تا یک روز این بنده خدا ورشکست شد و تازه فهمید که میشه آدم فقط یک ملک داشته باشه، حتی فهمید که آدم می شه که اصلا ملک نداشته باشه.
***
من ماهی 500 هزارتومان اجاره میدم اما هستند کسانی که به همین اندازه شارژ خونشونه
چطور میشه که این آدم حال منو بفهمه حال آدم ضعیف روبفهمه نمی شه به خدا نمی شه.
امروز روز تولد امام حسین علیه السلام هستش و دنیا غرق شادی وسروره
امید ما انشااله حضور فرزند برحقشه
امیداست که آیی