سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند بی عمل مانند تیرانداز بی زه[کمان[است . [امام علی علیه السلام]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سنگینی عمل

... در ساحل دریا به همراه کودکم قدم می زدم

به جای پاهای کوچکش نگریستم که با نوازش  موج های کوچک دریا محو می شد...

به رد عبور خودم نگاه کردم دیدم که عمیق ... محو نمی شود حتی با موج های بزرگ... اول پر از آب می شود و کم کم آرام آرام پر می شود از شن و ... ناپدیدار می شود.

این است معنی کوله بار گناه من و لوح سفید عمل کودک



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - دوشنبه 91/7/18 :: ساعت 11:17 صبح )

»» لطفا جفتک به طاق نزنید

حسین: مهدی دیدی چی شده؟

مهدی: چته چی شده؟ دردت چیه مرگت چیه؟

ح: اوضاع خوب بود اینقدر جفتک زدیم تا طاقو آوردیم پایین.

م: کدو طاق؟

ح: 20 سال پیشو یادیته، کدوم مدرسه می رفتی؟ خونتون کجا بود؟ چی می پوشیدی؟ شامو نهارا... تیپ و لباس ها... امکانات... متراژ خونه ها ... مهمونی ها و ... اشکنه و نون پنیر سبزی رو یادته جان من ... تلویزیون 2تا کانال داشت ... حسرت پول توجیبی ... ما خونمون تلفن نداشت

م: چطور آره یادمه خوبم یادمه منظور...

ح: اون موقع ها یادمه یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم نارنجی بود فیلیپس ... خونمون 60 متر بود 20 سال ساخت مستاجر بودیم... ماشینم نداشتیم... مدرسه دولتی میرفتم صبح ها کشنه می رفتم و کشنه بر می گشتم ... سرماهای زمستونا و بارونای بهارو تو کفشام احساس می کردم. پیاده بدون سرویس مدرسه... مهدی دلمون خیلی خوش بود.

م: خوب چی می خوای بگی اکثرا مردم همینطوری بودن... جون بکن دیگه حوصلم سر رفت.

ح: الان من ماشین دارم بابام ماشین داره و خونمون تو یوسف آباده. سرکار میرم لیسانس دارم حقوق می گیرم  و لباس مارک می پوشم. موبایل و گوشی خوب فست فود و لپ تاپ و تبلت و ال سی دی و ماهواره و ... امکانات همه چی هست

م: ببینم تازه داری امکانات شخصیتو به رخ من می کشی

ح: چرت نگو ابله ببین چی میگم ... من دارم میگم تو این 20 سال ما یه خانواده معمولی بودیم و الان این امکانات اولیه زندگیمونه عکس های 20 سال پیش رو با الان مقایسه می کنم انگاز دارم از جیبوتی به لندن رو دوره می کنم

می بینم اوضاع تو این 20 سال خیلی عوض شده امکانات خیلی بهتر شده همه چیز هست خیلی ها هم می تونن بخرن و دارن اما ...

م: اما چی؟؟؟؟؟؟

ح: اما یک کلمه نمیگیم خدا شکرت. اگه 100 تومن دلار بالا پایین بره یقمون رو جر میدیم، طلا گرون بشه انگار نون نداریم بخوریم تو صف گوشت و مرغ وایسادیم و دو دستی کیسه های خرید رو با هن و هن می بریم خونه اما از نداری حرف می زنیم...

م: میبینم که آدم شدی و بالاخری یه چیزهایی دستت اومده

ح: آره داداش اوضاع خوب بود اینقدر جفتک زدیم تا طاق اومد پایین.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - دوشنبه 91/6/28 :: ساعت 10:32 صبح )

»» به یاد تمامی زلزله زدگان

امروز که اخبار زلزله ورد زبان همه مردم عزیز ماست یک اسم در وجودم تکرار می شود

بم بم بم بم بم بم بم بم بم بم

نمی دانم می دانی یا نمی دانی بر سر مردم بم چه آمد

دی ماه سال 82 را هرگز فراموش نمی کنم، زمستانی سرد، نیمه های شب بم و بروات با خاک یکسان شد و 35000 نفر را به کام مرگ برد.

میدانی 35000 کشته یعنی چه؟ زلزله 6.5 ریشتری به مدت 5 دقیقه یعنی چه؟

نمی دانی برادر نمی دانی. بگذار برایت بگویم. همه چیز دیر رسید از ماشین آلات خاک برداری و آب و چادر و بیمارستان صحرایی و غذا و چراغ خوراک پزی و امنیت و حتی ... حتی کفن هم به بم دیر رسید. حتی کفن هم به بم دیر رسید.

می دانی بروات کجاست؟ می دانی بم کجاست؟ همانجایی که وقتی خبر زلزله را شنیدند عده ای ناجوان مرد گفتند شاید گناهی کرده اند که این چنین زلزله آمده، همانجایی که می گفتند دخترانشان را می فروشند، همانجایی که گفتند تریاک و شیره و هروئین قاچاق می کنند خاک بر دهانمان، خاک بر دهانمان، خاک بر دهانمان، چه راحت بم و بروات با خاک یکسان شد و ما آتشش زدیم.

سرمای زمستان، با مردم چه کرد. بی تجربه بودن و ضعف مدیریت بحرانی که تا آن زمان نمی دانستیم چی به چیست آن موقع وجود نداشت.

خانواده هایی که 15 کشته در بم داشتند من دیدم تو شنیدی ...

اما دل مردم بم را بدجور سوزاندیم با اراجیف بدون فکری که پشت سر بزرگترین خرما داران و خرماکاران فقیر و زحمت کش جهان زدیم.

اینقدر که ارگ بم را می شناختیم مردمان رنج دیده و زحمت کش و فقیرش را نمیشناختیم.

برادر آذربایجانی داغ دیده ام صبور باش و آرام. خدا با مردم آذربایجان مهربان بود به برکت ماه رمضان زلزله نیمه های شب و آرام و خاموش نیامد.

برادر آذری ام ،جانم به فدای گریه هایت بر سر جنازه فرزند، یاد بم بیافت که پدری 7 فرزندش را در 2 پتو پیچیده بود، مادر جوانی دامن کشان به دنبال گودالی می گشت تا دخترش را خاک کند حتی یک بیل نبود که قبری بکند... حتی کفن هم دیر رسید.

برادر آذری ام، صبور باش امروز همه ایران با توست، همه شبکه های ایران با توست، دولت با توست، خدا هم که از اول تا آخر باتوست.

مدال ها یکی پس از دیگری دارند تقدیم تو می شوند صبور باش، قهرمانان یکی پس از دیگری دارند نزد شما می آیند صبور باش.

برادر آذری ام صبور باش و بیدار که غم تو دارد دست آویز خائنین داخلی برای ایجاد تفرقه می شود.

برادر آذری ام کمی به این کلمات فکر کن و صبور باش بم بم بم بم بم بم بم بروات بروات بروات بروات...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - دوشنبه 91/5/24 :: ساعت 2:44 عصر )

»» تجاوز وحشیانه به دختر محله ما و فرهنگ ایرانی

تجاوز وحشیانه به دختر محله ما و فرهنگ ایرانی

تو محل قدیمی ما یه دختره بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم، از نظر ظاهر، صحبت کردن، زیبایی اندام، بی نظیربود.

 آقا همه محل دنبال این خانم بودند. از قضا اسمش ایران بود و خیلی قرتی بود و فشن می گشت. حتی از محله های دیگه می اومدند و براش دام پهن می کردند، اما به هیچ کدوم پا نمی داد. محله های دیگه چیه کل شهر دنبالش بودند. کل تهرون، کل ایرون، براش دل دل می زدند. حتی خود شما که داری این پست رو می خونی یه جورایی ازاین دختر بچه محل ما بدت نمی آد،

می دونی چرا

تا دیدی اسم این پست تجاوز و دختر داره روش کلیک کردی حالا اگه اسم این پست مثلا "کرامات شیخ ما بود" باز هم کلیک می کردی؟ نه به خدا.

با بیش از 2500 سال فرهنگ و تمدن، مردم ما هنوز تو صف همدیگر و پاره پاره می کنند، اگه تازه صف بایستند.

 آب دهان تو خیابون می اندازند، ازماشین های چند صد میلیونی زباله بیرون میریزند و اگه باهاشون کل کل کنی فحش رکیک می شنوی.

با بیشاز 2500 سال فرهنگ خانم های باکلاس خوش رنگ و لعاب شهر ما سیگار می کشند و کباده روشنفکری می کشند.

پسرهای ما چشم از دخترها بر نمی دارند و دخترهای ما به هر پسری که بگه تحصیل کرده کانادام دل می بندند.

هنوز بساط رمل و استرلاب جای جای شهر پهنه و مردم برای حل مشکلاتشون می رن پیش دعا نویس.

هر مفنگی که شعر بگه روشنفکر میشه و هر کسی دو روز بره زندان سیاسی، بت.

توی تمام بازار تهران جوونهای مدرن نماد فره ور هخامنشی رو بزرگ تو مغازه زدن و زیرش نوشتن کردار نیک گفتار ... بعد می بینی چک بی محل می دن دست مردم و کلاه رو کلاه می ذارن.

هنوز هر پستی که اسم مستحجن داشته باشه پر بازدیده و هزار هزار هزار بی فرهنگی دیگه، با مردمی مدعی 2500 سال فرهنگ.

اینجاست که می بینی واقعا به این دختر زیبا به نام ایران چه تجاوز وحشیانه ای صورت گرفته و چیزی از عصمت و فرهنگش نمونده.

تا حالا به ادعاها و رفتار خودمون دقت کردیم. فاصله از ادعا تا عمل ما خیلی زیاده.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - یکشنبه 91/5/23 :: ساعت 1:56 عصر )

»» استاد بی شعور یا استاد بی شعوری

پدر بزرگمون یه مثلی میزد می گفت: فلانی هرچی باس واد تر میشه بی شعور تر میشه.!!!

من به این حرف بابابزرگ با دید کلی اعتقاد ندارم و اصلا هم حرف درستی نیست چون تحصیلات باعث کمال آدم می شه و شکی هم در این نیست. اما متاسفانه در خیلی موارد صدق این موضوع دیده می شه.

مثلا یه فامیلی داریم این وقتی 17 18 سالش بود بچه مشتی و دوست داشتنی بود اما همین که پاش به دانشگاه باز شد آدم غیر قابل تحملی شد که بیا و ببین و خیلی های دیگه که خودتون هم حنما نمونه اش رو دیدید.

من وقتی رفتم سربازی زن و بچه داشتم و شرایط برام خیلی سخت بود. به هر فرمانده ای که می گفتم من شرایطم اینطوره تاجایی که میتونست کمکم می کرد و با من همراهی می کرد. بیشترین کسی هم که کمکم کرد یه آخوند معمولی بود که با کمک هاش من حدود 100 روز از خدمتم رو مرخصی بودم.

تازه ماها هم به نظامی ها توهین می کنیم و قبولشون نداریم و هم آخوندها رو هرجوری بخواهیم به باد هتاکی می گیریم.

دیروز رفتم دانشگاه. میگم استاد من 2 سال از دانشگاه معلق بودم، سربازی بودم، این درس رو 2 بار قبلا سرکلاسش رفتم خوندم، الان نمی تونم کلاس بیام.

مثل بز منو نگاه می کنه می گه بدون اقماض حذف می شی.

می گم استاد زن دارم، بچه دارم، به فلاکت کار پیدا کردم، بهم مرخصی نمیدن وسط هفته بیام، تا 9 شب سر کارم، کلاس 5شنبه هارو میام.

باز مثل یک ربات می گه بدون اقماض حذف می شی.

می گم خونم کرجه (دانشگاه افسریه است) مسیرم سخته و...

... بدون اقماض حذف می شی.

شما بگید آخه آدم اینقدر دگم، یک کلام، بدون انعطاف، نه نرمشی نه محبتی نه انسانیتی ... آخه بی وجدان تو چی هستی؟ کی هستی؟ اینقدر درس خوندی دکتر شدی شعورت چی شد؟ کجا رفت؟

ای کاش موقع کنکور یک سری سوال میذاشتن برای سنجش شعور و جنبه آدم ها. اگه کسی بی شعور ذاتی بود اصلا دانشگاه راهش ندن کاش می شد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یادداشت ثابت - شنبه 91/5/15 :: ساعت 12:43 عصر )

<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بی تکلف
حسین قلی خان که بود و چه کرد؟
سلام عمو هنوز خوابی
ارباب بی درد رعیت درمند
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 22578
» درباره من


هیچ اگر سایه پذیرد، ما همان سایه هیچیم.

» آرشیو مطالب
خرداد 91
دی 90
آذر 90
تیر 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سایت روستای چشام
غزلیات محسن نصیری(هامون)
مناجات با عشق

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» طراح قالب